Mittwoch, Oktober 18, 2006

مقدمه ای بر طرح استقرار دموکراسی در ایران بخش 2
با نگاهی به عملکرد نظام اسلامی از بدو پیدایش تا کنون مخالفت نظام با اطلاع رسانی صحیح به مردم را می توان دید.از انحصاری کردن صدا و سیما گرفته تا نظارت بر چاپ و انتشار توسط وزارت ارشاد توقیف روزنامه های آزاد پخش پارازیت بر رادیو های خارج از ایران و حتی مخالفت با ویدئو در دهه 60 خورشیدی و ماهواره و اینتر نت در زمان حال و حتی مصادره تریبونهای نماز جمعه به نفع یکی از جناح ها با هدف رساندن صدای واحدی به جامعه تا مردم اخبار و صداهای دیگر را نشنوند و به عبارتی نسبت به جریان آزاد اطلاع رسانی در جهان جامعه را در جهل نگه دارند تا در این فضا خوراک خبری و مد نظر خویش را تزریق نمایند . این جهل در مبحث چگونگی شکل گیری ریشه های تروریسم اسلامی نیز مورد بحث قرار میگیرد .اما حاکمیت اسلامی هرگز حاضر به پذیرش اطلاع رسانی آزاد به جامعه نبوده و لذا از این مقوله به شدت در هراس است و تنها در یک دوره کوتاه که مهاجرانی بر مسند وزارت ارشاد تکیه داشت شکوفائی نشر کتاب و روزنامه و اطلاع رسانی پدید آمد ولی رهبر نظام در یک سخنرانی تند دستور تعطیلی آنها را صادر و این دوره شکوفائی افول نمود .و این روند تا کنون نیز ادامه دارد .جامعه ایران به درستی جهان غرب را متوجه این نکته نموده و شیوه ای را مطالبه میکند تا تک تک ایرانیان بدون هیچگونه دلهره و ترسی از تعقیب عوامل حکومتی و در خانه هایشان به اخبار صحیح و اطلاع رسانی بموقع دست یابی داشته باشند . چرا که به لحاظ علمی _اقتصادی و سیاسی جهان غرب این توان را دارد و امری است میسر و شدنی . توسعه برنامه های فارسی صدای امریکا گامی است موثر اما در صد پایینی از جامعه امکان استفاده از ماهواره را دارد . لذا شیوه ای لازم است تا اکثریت قاطع چنین امکانی را در اختیار داشته باشند . ماهواره یا تلوزیون و یا رادیو فرق چندانی ندارد آنچه اهمیت دارد احساس آرامش و امنیت توسط جامعه است تا تحت تعقیب قرار نگرفته و آسیب نبینند . با فرض آماده شدن و وجود این پیش فرض میتوان بحث را ادامه داد( .در چنین فضائی که جریان اطلاع رسانی بر قرار شده) و تریبونی جهت رساندن اخبار و صحبت با مردم وجود دارد موضوع دوم مطرح میگردد و آن( اثر گذاری بر طیف سنتی مذهبی جامعه است )که در بخش سوم به ان خواهیم پرداخت

بی تاب
مقدمه ای بر یک طرح جهت استقرار دموکراسی در ایران

با سلام این نوشته بخشی از یک مطلب است که همان طرح پیش نهادی جهت ریشه کنی استبداد در ایران عزیز میباشد. تقاضا دارم این متن و مطالب بعدی که ادامه آن است مورد مطالعه و نقد شما و دیگر دوستان قرار گیرد و نظرتان را ابراز نمائید

با تشکر

هم وطنان ما در داخل کشور با وجود تمام موانع و مشکلاتی که لمس میکنند این واقعیت را در نظر گیرند که جهت ریشه کنی استبداد دینی و استقرار دموکراسی خود باید راهی بیابند و جهانیان نیز در انتظارند تا خرد عمومی و راه کار اجرائی ایرانیان را در قبال معظلی که نه تنها ایران و خاور میانه بلکه جهان را به چالش گرفته است بنگرند . امروزه به جهانیان اثبات است که ملت ایران در چه بن بست تاریخی و کمر شکنی اسیرند و از خشونت و گردن کشی و تزویر و دست آویز کردن دین بدست حکام ایران آگاهند .وقتی جرج بوش بزرگترین چالش قرن جاری را معظل جمهوری اسلامی ایران میداند و از این نظام به عنوان دشمنی صبور و شیطانی نام میبرد لذا جهانیان به خوبی وضعیت مردم به دام افتاده ایران را درک میکنند . اما دنیا انقلاب سال 57 را نیز فراموش نمیکند که میلیونها ایرانی متحد شدند و نظامی را ریشه کن کردند که 2500 سال ریشه در این اقلیم داشت .جدا از انکه از افکار ایرانیان و عواطف مذهبی آنها چگونه بهره برداری شد و روند تکامل و پیروزی انقلاب چگونه بود اما به هر حال انقلابی بود مردمی که جهان آن را به رسمیت شناخت و امریکا چگونه میتواند با کشوری که سیر انقلابی و مردمی را طی نموده بدون دلایل حقوقی وارد جنگ شود . و خود را زیر سوال افکار عمومی مردمش و جهانیان ببرد ؟؟ چنین رفتاری با پایه های دموکراسی هم خوانی نداشته و در وضعیت کنونی غیر ممکن است . لذا جهان ازاد و خصوصا امریکا و روشن فکران ایرانی تغییر به دست خود مردم را تنها راه نجات ایران میدانند و البته در این مسیر از همراهی و کمک نیز دریغ نمیکنند .در این راستا طرح های گوناگونی ارائه شده که نشان دهنده همت و تلاش مردم جهت آزاد سازی کشور عزیزمان است . طرح زیر نیز که به صورت خام ارائه میشود گامی است در این راستا که امیدوارم با مطالعه دلسوزان کشور مورد نقد و حلاجی قرار گرفته و نقاط قوت و ضعف آن را یاد اور شوند . دو موضوع در این طرح نیاز به توضیح دارد یکی هم کاری غرب جهت یافتن راهی برای اطلاع رسانی صحیح به جامعه و دیگری لزوم اثر گذاری بر طیف سنتی مذهبی جامعه و تغییر دید گاه های این قشر چرا که بدون دست یابی به این مهم نتیجه مطلوب حاصل نمیشود

بی تاب

پایان بخش اول.ادامه دارد

فیلم جنایات در اسلام

سربریدن یک راننده ترک در عراق
سنگسار
کیفیت بالاتر
Download
کیفیت پائینتر
Download
کیفیت بسیار پائینتر
Download
کشتن روبرت یعقوب در عربستان سعودی
بریدن سر پال جانسون در عربستان سعودی نسخه کامل
بریدن سر مرد بلغاری در عراق
شادی و جشن فلسطینی ها برای حملات 11 سپتامبر
وحشیگری با اجساد سربازان امریکایی توسط مسلمانان سنی
قطع کردن دست و پا طبق دستور قرآن

تحلیلی بر اوضاع فعلی ابران

تحلیلی بر اوضاع فعلی ایران
پس از تسخیر کرسی های مجلس توسط نیروهایی که اکثریتشان در کنترل سپاه پاسداران هستند و با چراغ سبز شورای نگهبان به سپاه این اتفاق روی داد بدین نحو که شورای نگهبان رد صلا حیت اصلاح طلبان و نیروهای مستقل سیاسی را به سپاه اطمینان داد و سپاه نیز با بر گزیدن نیروهایی که درکنترلش باشند آنها را به این عرصه اورد تا پس از غربال گسترده رفورمیستها همین نامزد های بر گزیده سپاه و با حد اقل رای به مجلس راه یافتند . بدین نحو دو رکن از سه رکن اصلی نظام در کنترل محافظه کاران در امد و از همانزمان با کشیدن طرح کودتای آرام توسط سپاه که مدارکش نیز انتشار یافت قوه مجریه را نیز به تصرف در اوردند و بدین نحو حاکمیت یک پارچه شداین نقشه لزوما در جواب به اصلاح طلبان و باز پس گیری ارکان نظام از آنها نبود بلکه در رابطه مستقیم با سیاست های جهان غرب در قبال ایران اتخاذ گردید . حاکمیت که احتمال رویارویی با غرب را منتفی نمیدید سخت به تکاپوافتاده بود تا بر فضای داخلی کشور به هر نحو ممکن تسلط یابد تا در صورت بروز خطر خارجی کنترل سمپات های داخلی و توده های مخالف نظام میسرباشد و شیرازه نظام از هم نپاشد. لذا با گماردن دو تن از چهره های شاخص و شناخته شده در قتل های زنجیره ای یعنی پور محمدی و محسنی دو وزارت خانه مهم را به دست نیروهای نظامی امنیتی سپرد و در کوتاه مدت مدیریت های متوسط و دون پایه تا حد بخش داری ها نیز به همین افراد سپرده شد تا درزمان مورد نظر حکومت فضای رعب و وحشت را حاکم و کشور را کاملا به فاز نظامی امنیتی بکشانند. از دیگر سو در دوره هشت ساله اصلاحات تمامی منتقدین و مخالفین نظام که احساس میکردند پروسه اصلاحات به بارمینشیند و پروسه ایست یک طرفه و غیر قابل بر گشت با اطمینان خاطر و به طور آشکارا به انتقاد و گاها مخالفت با حاکمیت زبان گشودند و توسط همین نیروهایی که الان در دایره قدرتند شناسایی گردیدند. این شناسایی برای محافظه کاران ارزش خاصی داشت چرا که به جز قلع و قمع مجاهدین خلق از اول انقلاب تا آن زمان شناسایی نشده بودند ولی به یمن حاکمیت خاتمی آنها را شناخته و هم اکنون این طیف در تیر رس خطرات و حملات احتمالی نظام است.هر بار که نشستی بر سر پرونده هسته ای با اروپائیان داشتند فضای داخلی را به اوج سکوت کشاندند تا به گمان خود امتیازات مورد نظر را کسب نمایند و شناخت همین مخالفین به توانائی حاکمیت در به سکوت کشاندن جامعه کمک شایانی نمود. خود سانسوری که هم هکنون در ایران حاکم است نشان از عمق خشونت حاکمان و شناخت جامعه از آنها دارد . کسب قدرت توسط افراطی ترین قشر نظام که اصولا مقوله حقوق بشر را به تمسخر میگیرد و از بیان نیزابائی ندارد اتوماتیک وار جامعه را به سکوت وا میدارد از مرگ اکبر محمدی و ولی الله فیض مهدوی گرفته تا سر کوب زنان در میدان هفت تیر تهران .به تعویق افتادن حقوق کارگران که مصداق بارزی است ازوجود برده داری در ایران اسلامی افزایش اعدام ها طی یک سال گذشته و احتمال اعدام کبری رحمان پور و دو بانوی دیگر . اعدام افرادی که هنوز به سن قانونی نرسیده اند. عدم ثبت نام از دانشجویانی که حتی در سالهای گذشته فعال سیاسی بوده اند . گماردن یک روحانی بر ریاست دانشگاه تهران که نشان از عزم حاکمیت در سر کوب جنبش دانشجوئی دارد چرا که سکوت اینطیف لایه های دیگر اجتماع را نیز به سکوت وا میدارد . تورم بی رویه اقتصادی هر روز بر پیکره فساد میافزاید . تعداد روسپیان رو به افزایش است و قتل و جنایت بی داد میکند . گسترش هدفمند اعتیاد از دیگر برنامه های نظام است که متاسفانه در تمام اقشار جامعه از زن و مرد گرفته تا کودک و مسن بی سواد و تحصیل کرده را آلوده و به خمودی و سکوت کشانده است. ارزشی کردن ایدز نیز مشکلی است که چون آب زیر کاه در کمین جامعه نشسته وصدها مشکل دیگر اما ایرانیان در حال حاضر هر کدامشان چشم به دیگری دوخته و همگی نیم نگاهی به غرب دارند و این آفت بزرگی است که استقراردموکراسی را به تعویق خواهد انداخت . . گوئیا جامعه مسخ شده و اصلی ترین عامل در این سکوت و مسخ همان رنگ و بوی دینی این نظام است که خصوصا قشر سنتی مذهبی را در ابهامی عمیق فرو برده و مهر سکوت بر دهانشان زده است . اکثریت قاطع جامعه مشکل را میداند ولی سرکوب وحشیانه حاکمیت همه را وادار به سکوت نموده است از دیگر سو سیاست های نوسانی جهان غرب در قبال این نظام و خصوصا مماشات اروپائیان دلگرمی را از مردم سلب نموده و جامعه ایران نتوانسته است معنای عملی این سخن جرج بوش را که:ما همواره در کنار مردم ایرانیم را درک نماید .به غلط یا درست اکثریت جامعه ایران چشم به جهان غرب دوخته تا به یاری اشان بشتابد و این نوسانهای غرب هر چند در عالم سیاست امری است عادی و قابل درک اما توده های مردم را مایوس نموده و روح دلسردی را بیشتر و بیشتر در پیکره جامعه تقویت مینماید
بی تاب